×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

nothing else matters

abduction my life??!

× عاشق هم شدی....... مثل زلیخا سمج باش....... آنقدر رسوا بازی در بیار........ تا خدا خودش پا در میانی کند
×

آدرس وبلاگ من

besamteeshgh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/sepehr35

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

داستان واقعی عشق

 با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند.

وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون دختر او مخفیانه عاشق شاهزاده بود،

دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت.

مادر گفت: تو شانسی نداری نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا.

دختر جواب داد : می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند ، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم.

روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت : به هر یک از شما دانه ای میدهم،

کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گل را برای من بیاورد�

ملکه آینده چین می شود.
دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.

سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد ، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه
گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود ، گلی نرویید .

روز ملاقات فرا رسید ،دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار
زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند .

لحظه موعود فرا رسید.

شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود.

همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است.

شاهزاده توضیح داد : این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند : �گل صداقت�

همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند ، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود

چهارشنبه 23 خرداد 1391 - 8:05:21 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


ما پسراااااا....دختر نیستیم که....میفهمی چی میگم؟؟؟؟


سخن روز..مارک هادون - از کتاب


آیا زندگی مفهومی دارد؟ استیون هاوکینگ


من سالها روی سنگهـــا خوابیده ام


هي مــرد ارزوی من اینه که بعد از مرگم اون موقع منو بشناسی


دنبال کسی میگردم که ...


سیگار را با سیگار روشن میکنم edit shod!


ای کاش که حس ما یه تلقین بود.. felestin..آذربایجان خاک من است


مصاحبه ی شاهین نجفی با اشپیگلمربوط به بعدازجنجالات آهنگ نقی


. . . سپید پوشیده بودم با موی سیاه ، اکنون سیاه جامه ام با موی سپید


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

57700 بازدید

8 بازدید امروز

6 بازدید دیروز

356 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements